پیشینه اقراراقرار گرفتن و اعتراف کردن از جمله شیوههای اثبات حقوق یا دیگر امور است که در همه جوامع بشری کاربرد فراوان داشته و همه انسانها در تمام اعصار از آن بهره میجستهاند، ازاینرو پیشینه این امر را باید به آغاز خلقت انسان بازگرداند. فهرست مندرجات۱.۱ - اقرار کردن همه انسانها به ربوبیت خداوند ۱.۱.۱ - فلسفه اقرار انسان به ربوبیت خدا ۱.۱.۲ - کیفیت اقرار انسان به ربوبیت خدا ۱.۲ - اقرار پیامبران و پیروان آنان به نبوت پیامبر بعدی ۱.۲.۱ - آراء مفسران در مورد نوع اقرار پیامبران و پیروان ۱.۳ - اقرار بنیاسرائیل به پیمان الهی ۱.۳.۱ - مراد از میثاق ۱.۴ - اقرار به بیگناهی حضرت یوسف ۱.۵ - اقرار مشرکان به توحید و ربوبیت خداوند ۲ - پانویس ۳ - منبع ۱ - پیشینه اقرار در قرآنقرآن کریم در آیاتی متعدد به برخی از موارد اقرار گرفتن از انسانها یا اقرار و اعتراف کردن آنان در اعصار پیشین و نیز قیامت اشاره کرده است؛ از جمله: ۱.۱ - اقرار کردن همه انسانها به ربوبیت خداوند«و اِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم واَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی شَهِدنا.» ۱.۱.۱ - فلسفه اقرار انسان به ربوبیت خداقرآن به فلسفه این اقرار گرفتن اشاره کرده، میگوید: این امر بدان جهت بود که مبادا در قیامت بگویند ما نسبت به این امر غافل بودیم یا بگویند: چون پدران ما مشرک بودند ما نیز مشرک شدیم: «اَن تَقولوا یَومَ القِیـمَةِ اِنّا کُنّا عَن هـذا غـفِلِین • اَو تَقولوا اِنَّما اَشرَکَ ءاباؤُنا مِن قَبلُ وکُنّا ذُرِّیَّةً مِن بَعدِهِم». ۱.۱.۲ - کیفیت اقرار انسان به ربوبیت خدادرباره چگونگی این اقرارگیری از فرزندان آدم برخی گفتهاند: خداوند از همه فرزندان آینده آدم در عالم ذر درباره ربوبیت خود اقرار گرفت. [۳]
مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۶۵.
نظر دیگر این است که مراد از اقرار گرفتن قرار دادن استعداد خداشناسی و توحید در عقول و فطرت انسانها و پذیرش آن از سوی بشر است، بنابراین، اقرار گرفتن از بشر به زبان تکوین و آفرینش بوده است. [۴]
مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۶
۱.۲ - اقرار پیامبران و پیروان آنان به نبوت پیامبر بعدیخداوند با همه پیامبران و پیروان آنان درباره پذیرش پیامبران بعدی پیمان بسته و از آنان در اینباره اقرار گرفته و آنان نیز به این امر اقرار کردهاند: «و اِذ اَخَذَ اللّهُ میثـقَ النَّبِیّینَ لَما ءَاتَیتُکُم مِن کِتـب وحِکمَة ثُمَّ جاءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ ولَتَنصُرُنَّهُ قالَ ءَاَقرَرتُم واَخَذتُم عَلی ذلِکُم اِصری قالوا اَقرَرنا قالَ فَاشهَدوا و اَنَا مَعَکُم مِنَ الشّـهِدین» سپس تأکید کرده که هرکس از این اقرار روی گرداند از فاسقان خواهد بود: «فَمَن تَوَلّی بَعدَ ذلِکَ فَاُولـئِکَ هُمُ الفـسِقون». ۱.۲.۱ - آراء مفسران در مورد نوع اقرار پیامبران و پیروانبرخی مفسران این پیمان و اعتراف را عام و مربوط به همه پیامبران و پیروان آنان دانستهاند که خداوند از آنان نسبت به پذیرش پیامبر بعدی و ایمان به او اقرار گرفته است [۹]
مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۴.
؛ ولی عدهای دیگر معتقدند این اقرار خاص و صرفاً در مورد تصدیق و ایمان پیامبران و امتهای پیشین به پیامبر اسلام بوده است. [۱۰]
جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۴۵۱.
[۱۱]
روحالمعانی، ج۳، ص۳۳۴-۳۳۵.
نظر دیگر این است که خداوند از امت هر پیامبری درباره ایمان آوردن و تصدیق او پیمان گرفت و آنان بدین امر اعتراف کردند [۱۲]
جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۵۰.
، به هرحال، مخاطبان آیه اهل کتاب هستند تا با یادآوری این پیمانها به پیامبر اسلام ایمان آورند. [۱۳]
التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲۲.
[۱۴]
مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۴.
۱.۳ - اقرار بنیاسرائیل به پیمان الهیاز دیگر موارد اقرار در امتهای پیشین اقرار گرفتن خداوند از بنیاسرائیل در موارد متعدد، مانند یکتاپرستی، نیکو سخن گفتن با مردم، احسان به والدین و خویشاوندان، یتیمان و مساکین، بر پای داشتن نماز، پرداخت زکات، پرهیز از کشتن و بیرون راندن یکدیگر از وطن خود است. آنان نیز این پیمان را پذیرفتند: «واِذ اَخَذنا میثـقَ بَنیاِسرءیلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ وبِالولِدَینِ اِحسانـًا وذِی القُربی والیَتـمی والمَسـکینِ وقولوا لِلنّاسِ حُسنـًا واَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ... • لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم ثُمَّ اَقرَرتُم واَنتُم تَشهَدون» ۱.۳.۱ - مراد از میثاقمراد از «میثاق» در این آیات، پیمانهایی است که به واسطه عقل و شرع و پیامبران الهی [۱۷]
روح المعانی، ج۱، ص۴۸۵.
و کتب آسمانی از جمله تورات [۱۸]
روح المعانی، مج۱، ج۱، ص۴۸۵.
از بنیاسرائیل گرفته شده است و آنان به انجام دادن این امور تعهد و اقرار کردهاند.۱.۴ - اقرار به بیگناهی حضرت یوسفبرادران یوسف، در مواردی به آن حضرت ستم روا داشته و حق او را تضییع کردند؛ اما پس از مدتی نزد پدر به گناه و خطای خویش اعتراف و از آن حضرت برای خود درخواست استغفار کردند: «قالوا یـاَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا کُنّا خـطِـین»؛ همچنین هنگامی که پس از سالها دوری از حضرت یوسف وی را یافتند نزد او نیز به خطای خویش اعتراف کردند: «قالوا تاللّهِ لَقَد ءاثَرَکَ اللّهُ عَلَینا واِن کُنّا لَخـطِـین» زلیخا نیز پس از افترا زدن به یوسف و به زندان افکندن او به گناه خود اعتراف کرد و یوسف را بیگناه شمرد: «قالَتِ امرَاَتُ العَزیزِ الــنَ حَصحَصَ الحَقُّ اَنَا راودتُهُ عَن نَفسِهِ و اِنَّهُ لَمِنَ الصّـدِقین • ذلِکَ لِیَعلَمَ اَنّی لَم اَخُنهُ بِالغَیبِ... • و ما اُبَرِّئُ نَفسِی اِنَّ النَّفسَ لاََمّارَةٌ بِالسّوءِ»، چنانکه زنان دربار نیز پس از سوءظن به وی به پاکی آن حضرت اعتراف کردند: «قالَ ما خَطبُکُنَّ اِذ راودتُنَّ یوسُفَ عَن نَفسِهِ قُلنَ حـاشَ لِلّهِ ما عَلِمنا عَلَیهِ مِن سوء». ۱.۵ - اقرار مشرکان به توحید و ربوبیت خداوندمشرکان عصر بعثت با وجود اینکه منکر معاد بودند خداوند درباره آنان خطاب به پیامبر میفرماید: اگر از اینان بپرسی که مالک زمین و آنچه در آن است چه کسی است، پروردگار آسمانهای هفتگانه و عرش کیست و حکومت همه موجودات به دست چه کسی است؟ اعتراف خواهند کرد که مالک و پروردگار همه اینها خداست و همه امور به دست اوست: «قُل لِمَنِ الاَرضُ ومَن فیها... • سَیَقولونَ لِلّهِ... • قُل مَن رَبُّ السَّمـوتِ السَّبعِ ورَبُّ العَرشِ العَظیم • سَیَقولونَ لِلّهِ... • قُل مَن بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَیء وهُوَ یُجیرُ ولا یُجارُ عَلَیهِ • سَیَقولونَ لِلّهِ» و نیز میگوید: اگر از آنان بپرسی که روزی دهنده شما از آسمان و زمین و مالک گوش و چشمها و تدبیر کننده امور کیست اعتراف خواهند کرد که خداوند است: «قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ والاَرضِ اَمَّن یَملِکُ السَّمعَ والاَبصـرَ... ومَن یُدَبِّرُ الاَمرَ فَسَیَقولونَ اللّهُ». سپس خداوند در ادامه این آیات آنان را توبیخ کرده و میگوید: شما که به این حقایق اعتراف دارید چرا متذکر نمیشوید: «اَفَلا تَذَکَّرون» و چرا تقوا پیشه نمیکنید: «اَفَلا تَتَّقون» ؛ یعنی شما که اعتراف به توحید و رازقیت و مدبریّت خداوند دارید چرا از خشم او نمیهراسید و معاد را انکار میکنید، قرآن را اسطوره میدانید و انبیای الهی را به سخره میگیرید؟ ۲ - پانویس
۳ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۳۴۸-۳۵۱. |